معنی بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن, معنی بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد پ رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن, معنی fmbj، cاid abj cاi ctتj، jاfmb abj، cmd bاbj، fcاj fmbj، bcwbb , ctتj، cmاji sاoتj، cis/اc abj، uxdkت lcbj، ;vaتj ufmc lcbj، lاclcbj، ;aتj، cmا[ bاaتj، تkاk abj, معنی اصطلاح بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن, معادل بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن, بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن چی میشه؟, بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن یعنی چی؟, بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن synonym, بودن، راهی شدن راه رفتن، نابود شدن، روی دادن، بران بودن، درصدد , رفتن، روانه ساختن، رهسپار شدن، عزیمت کردن، گذشتن عبور کردن، کارکردن، گشتن، رواج داشتن، تمام شدن definition,